قاصدی باشیم از برای صداقت و مهربانی

اینجا فقط میخوام صادق باشم و دوست دارم باهام صادقانه رفتار بشه؛بیش از هر چیز از نگاه بالا به پایین انسان ها به یکدیگه متنفرم

قاصدی باشیم از برای صداقت و مهربانی

اینجا فقط میخوام صادق باشم و دوست دارم باهام صادقانه رفتار بشه؛بیش از هر چیز از نگاه بالا به پایین انسان ها به یکدیگه متنفرم

نوروز

نوروز در کلام زیبا و جذاب دکتر شریعتی 

جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌ نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زده ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان قتیبه بر کناره جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: « اباتیمار، اندکی شادی باید! » نوروز در این سال‌ها و در همه سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و “بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کننده زمان همواره در گسستن آن می‌کوشیده‌ است.
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند
.......

نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همه این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همه قرن‌ها و با همر نسل‌ها و همه اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله مناره ‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز پیمان‌یگانگی بستن میان همه دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و دره عمیق فراموشی میانشان جدایی می‌افکنده است.
و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زده قرون تهی می‌گذریم و در همه نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، “خالی از خویش”، برده رام و طعمه زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همه نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه “اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم. 

  

متن کامل در ادامه مطلب

سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است،‌جشن ملی را همه می‌شناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا می‌شود و هر ساله از آن سخن می‌رود. بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی‌کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال‌آور است و بیهوده؛ “عقل” تکرار را نمی‌پسندد؛ اما “احساس” تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است، طبیعت را از تکرار ساخته‌اند؛ جامعه با تکرار نیرومند می‌شود، احساس با تکرار جان می‌گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دست‌اندرکارند.
نوروز که قرن‌های دراز است بر همة جشن‌های جهان فخر می‌فروشد، از آن رو “هست” که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب، و جوشِ شکفتن‌ها و شور زادن‌ها و سرشار از هیجانِ هر “آغاز”.
جشن‌های دیگران، غالباً انسان‌ها را از کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغ‌ها و کشتزارها، در میان اطاق‌ها و زیر سقف‌ها و پشت درهای بسته جمع می‌کند: کافه‌ها، کاباره‌ها، زیرزمینی‌ها، سالن‌ها، خانه‌ها … در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل‌های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و … اما نوروز دست مردم را می‌گیرد و از زیر سقف‌ها، درهای بسته، فضاهای خفه، لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه‌ها،‌ به دامن آزاد و بیکرانة طبیعت می‌کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجانِ آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از:
“بوی باران، بوی پونه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک” …
نوروز تجدید خاطرة بزرگی است: خاطرة خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال، این فرزند فراموشکار که،‌ سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته‌های پیچیدة خود، مادر خویش را از یاد می‌برد، با یادآوری‌های وسوسه‌آمیز نوروز، به دامن وی باز می‌گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می‌گیر: فرزند، در دامن مادر، خود را بازمی‌یابد و مادر،‌ در کنار فرزند، چهره‌اش از شادی می‌شکفد، اشک شوق می‌بارد، فریادهای شادی می‌کشد؛ جوان می‌شود، حیات دوباره می‌گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می‌شود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده‌تر و سنگین‌تر می‌گردد، نیاز به بازگشت و بازشناخت طبیعت را در انسان حیاتی‌تر می‌کند و بدینگونه است که نوروز، برخلاف سنت‌ها که پیر می‌شوند و فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می‌رود و در هر حال، آینده‌ای جوان‌تر و درخشان‌تر دارد، چه، نوروز راه سومی است که جنگ دیرینه‌ای را که از روزگار لائوتزو و کنفسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می‌کشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر و تحول، گسیختن و زایل شدن، درهم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن، آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار،‌ تنها تغییر است و ناپایداری؛ چه چیز می‌تواند ملتی را، جامعه‌ای را، در برابر عرابة بی‌رحم زمان – که بر همه چیز می‌گذرد و له می‌کند و می‌رود، هر پایه‌ای را می‌شکند و شیرازه‌ای را میگسلد- از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی‌گیرد؛ ملت، مجموعة پیوستة نسل‌های متوالی بسیار است، اما زمان، این تیغ بی‌رحم، پیوند نسل‌ها را قطع می‌کند؛ میان ما و گذشتگانمان- آنها که روح جامعة‌ ما و ملت ما را ساخته‌اند- درة هولناک تاریخ حفر شده است؛ قرن‌های تهی ما را از آنان جدا ساخته‌اند؛ تنها سنت‌ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این درة هولناک گذر می‌دهند و با گذشتگانمان و با گذشته‌هایمان آشنا می‌سازند. در چهرة مقدس این سنت‌ها است که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در “خودِ خویش”، احساس می‌کنیم؛ حضور خود را در میان آنان می‌بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌ نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهرة این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زدة ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان قتیبه بر کنارة جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفة جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: “اباتیمار، اندکی شادی باید”! نوروز در این سال‌ها و در همة سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و “بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانة پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کنندة زمان همواره در گسستن آن می‌کوشیده‌ است.
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند و با زبان خویش، از آن سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند: “نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این رو است که نخستین روز فروردین را هورمزد نام داده‌اند و ششمین روز را مقدس شمرده‌اند”.
چه افسانة زیبایی؛ زیباتر از واقعیت! راستی مگر هر کس احساس نمی‌کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلما بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلما اولین روز بهار، سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سرزدن و جوانه‌ها شکفتن، یعنی نوروز.
بی‌شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز نوروز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.
اسلام که همة رنگ‌های قومیت را زدود و سنت‌ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتری داد، شیرازه بست و آن را، با پشتوانه‌ای استوار، از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم، هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی! آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانة نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت؛ سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه‌ای که در دلهای مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و، در دوران صفویه، رسما یک شعار شیعی گردید،‌ مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژة خویش. آنچنان که یکسال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز!
نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمة اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همة این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همة قرن‌ها و با همة نسل‌ها و همة اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منار‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز پیمان‌یگانگی بستن میان همة دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانة دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و درة عمیق فراموشی میانشان جدایی می‌افکنده است.
و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زدة قرون تهی می‌گذریم و در همة نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با همة زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، “خالی از خویش”، بردة رام و طعمة زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همة نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایة “اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سلام دوست گلم [گل][گل][گل]علی چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:04 http://www.atrine.com/

عطر ماه تولد شما
http://www.atrine.com
کتاب و سی دی راز و رمز شیک پوشی
جذابیت خود را چند برابر کنید
محصول جدید و پرطرفدار سال 1388 در ایران
معرفی شده بر اساس روانشناسی عطر
یک هدیه منحصر به فرد و فوق العاده
حتی بوی عطر شما با شخصیتتان سازگار خواهد بود
رایحه ای دقیقا منطبق با سلیقه شما
بیش از هر کسی خودتان از رایحه ماه تولدتان لذت خواهید برد
همه آن چیزی که از یک عطر انتظار دارید
برای هر ماه و بر اساس عطر های مورد علاقه
شخصیتهای معروف جهان
با هدیه این عطر به اطرافیان و آشنایان آنها را شگفت زده کنید
برای اولین بار در ایران
عطر کمپانی luzi
http://www.atrine.com
عطر ماه تولد پسران و دختران ایرونی
فرمول استثنایی از بزرگترین عطر سازان معروف فرانسوی
عمیق ترین تاثیرات روحی و روانی به همراه افزودن
به قدرت جذابیت شما
هر شیشه عطر به همراه 1 کتاب و 1 سی دی ارائه می شود.
تنها در این سایت و به این قیمت باور نکردنی
گراژ 12 گرم
1سی دی و کتاب راز رمز شیک پوشی
تنها 12 هزاتومان با تخفیف ویژه در این سایت 9.800 تومان
http://www.atrine.com
رایحه : بر اساس ماه تولد شما متفاوت میباشد
این عطرهای بسیار خوشبو با رایحه ای ترکیبی
بر اساس روانشناسی
عطرها , رنگها , گلها , شخصیتها
برای هر ماه و بر اساس طالع بینی های
هندی , چینی , ایرانی , مصری , یونانی
متولد هر ماه انتخاب شده است و گلچینی از کمپانیهای معتبر و بزرگ فرانسوی
طبق گفته عطر سازان بزرگ جهان
این عطرها به تمامی زنان و مردانی که به احساسات خود
و همسرشان اهمیت میدهند سفارش شده است و بهترین عطر
به عنوان اکسیر آرامش بخش برای تمامی افراد پیش بینی شده است .
این محصولات از ترکیبات عطرهای متناسب
با سلیقه های افراد متفاوت
تهیه شده است این محصولات جزو
پرفروش ترین عطرها در جهان و
بویژه در ایـران بوده است
فقط و فقط در این سایت
http://www.atrine.com
به این کیفیت عطر درجه 1 دنیا را تجربه میکنید
برای اولین بار در ایران
عطر کمپانی luzi
تنها در این سایت و به این قیمت باور نکردنی
گراژ 12 گرم
1سی دی و کتاب راز رمز شیک پوشی
تنها 12 هزاتومان با تخفیف ویژه در این سایت 9.800 تومان
http://www.atrine.com

.:: علی ::. چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:30 http://norouzshop.mihanblog.com

^^^^^^^^^^^^^^^^#####^^^^####^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^#^#^#^^^^#^^^^^#^^^^^
^^^^^^^^^^^^^#^#^^#^^#^^^^^#^^#^^^^
^^^^^^^^^^^^^#^#^#^#^#^^^##^^^#^^^^
^^^^^^#^^^^^#^^^#^#^#^####^^^#^^^^^
^^^^^^##^^^^#^^^#^#^^^^#^^^#^#^^^^^
^^^^^^###^^^^#^^^#^#^^^#^^#^^^#^^^^
^^^^^^#####^^^#^^#^^#^^##^^^^^#^^^^
^^^^^^^#####^^^############^^##^^^^
^^^^^^^^^^##^^^^##^^^^######^^^^^^^
^^^^^^^^^^^##^^###^####^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^#####^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^###^^^^####^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^##^^^^^^^#####^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^##^^^^^^^^^^####^^^^^^^^^^^
^^^^^^^##^^^^^^^^^^^^###^^^^^^^^^^^

سلام دوست گرامی

وب خیلی خوبی داری [قلب][گل][گل]

همین جور داشتم برای خودم تو نت میگشتم وب قشنگت رو دیدم[قلب]

کارت خیلی خوبه بهت تبریک میگم[گل]

یه سر به وبلاگ منهم بزن اگه خواستی و دوست داشتی بگو تا لینکت کنم

منتظرم ها

یادت نره

http://norouzshop.mihanblog.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد