قاصدی باشیم از برای صداقت و مهربانی

اینجا فقط میخوام صادق باشم و دوست دارم باهام صادقانه رفتار بشه؛بیش از هر چیز از نگاه بالا به پایین انسان ها به یکدیگه متنفرم

قاصدی باشیم از برای صداقت و مهربانی

اینجا فقط میخوام صادق باشم و دوست دارم باهام صادقانه رفتار بشه؛بیش از هر چیز از نگاه بالا به پایین انسان ها به یکدیگه متنفرم

نوروز

نوروز در کلام زیبا و جذاب دکتر شریعتی 

جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌ نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زده ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان قتیبه بر کناره جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: « اباتیمار، اندکی شادی باید! » نوروز در این سال‌ها و در همه سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و “بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کننده زمان همواره در گسستن آن می‌کوشیده‌ است.
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند
.......

نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همه این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همه قرن‌ها و با همر نسل‌ها و همه اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله مناره ‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز پیمان‌یگانگی بستن میان همه دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و دره عمیق فراموشی میانشان جدایی می‌افکنده است.
و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زده قرون تهی می‌گذریم و در همه نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، “خالی از خویش”، برده رام و طعمه زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همه نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه “اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم. 

  

متن کامل در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

۲۲بهمن سبز

 

31 سال از انقلاب اسلامی ایران می گذرد، اکنون زمان آن فرا رسیده است تا انقلابیون به آسیب شناسی سال هایی که تحت لوای جمهوری اسلامی گذشته است بپردازند. با تحلیل عمیق، منطقی، علمی و فارغ از روزمره گی ها و حب و بغض های سیاسی بسنجند که تا چه میزان به اهداف و آرزوهای انقلاب رسیده اند. آزادی تا چه حد وجود دارد به کرامت و عزت انسان ها به چه میزان احترام گذاشته می شود، وضعیت ارزش های اخلاقی، فرهنگی و دینی در قبل و بعد از انقلاب چگونه است، بررسی کنند که چرا بعد از 30 سال از انقلاب، انقلابیون دیروز، نخست وزیر محبوب امام، رئیس سه دوره مجلس، دو رئیس جمهور، ده ها وزیر، خانوده شهید بهشتی، رجایی ، همت، بیت امام، خانواده باکری ها، چند مرجع تقلید و میلیون ها مردم و... را متهم به ضدیت با انقلاب و یا غافل و جاهل می خوانند و آیا ضدیت این همه با هم با انقلاب ممکن است؟ و آیا بر عکس این ممکن نیست؟ یعنی این ها انقلابیون واقعی هستند و دیگران انقلاب را به انحراف کشانده اما امروز خود را صاحب انقلاب می دانند و همه چیز را قبضه کرده اند. مسلما در انقلابی که مردم در بهمن 57 به پا کردند هدف وسیله را توجیه نمی کند، به اسم ولایت فقیه بدترین و شرم آورترین اقدامات انجام نمی گیرد، آزادی انسان ها محترم شمرده می شود ، آزادی در اندیشه، بیان، تفکر و..، همه اجازه حضور و رقابت برای کسب قدرت را دارند، به اجبار کسی را وادار به مسلمانی و رعایت ظواهر مسلمانی نمی کنند،عدالت به تمامی و در تمام نهادها و سطح ها بر پا می شود، جان انسان ها ارزش داره و به عقایدشان احترام گذاشته می شود، مردم از لحاظ اقتصادی و معیشتی در سخت ترین شرایط ممکن قرار نمی گیرند و.. که اگر اینگونه نباشه ، پس برای چه انقلاب کردند؟

اما 22 بهمن امسال امیدوارم سبزهای محترم با اقتدار کامل و در نهایت آرامش و سکوت حضور بیابند، سکوت بی تردید بدترین تیری خواهد بود که بر پیکره استبداد خواهد خورد، شعارهای مان واقع بینانه و منطقی باشه، سبزها قدرت شون رو در روز عشورا به رخ کشاندند و نشون دادند که اگه لازم شد نیروهای مجهز به همه چیز!! هم نمیتونند در مقابل شان بایستند. پس 22بهمن را با آرامش و سکوت و پرداخت کمترین هزینه سپری کنیم. که پیروزی از آن حق خواهن و حق جویان است.

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت    این او او سگان شما نیز بگذرد

حسینی یا یزیدی٬ مسئله این است!

تو درنماز عشق چه خواندی که سالهاست ؟ 

 این شحنه های پیر  

از مرده ات هنوز پرهیز می کنند 

 

         

 عاشورای امسال چقدر متفاوت بود. یادمه از بچگی می گفتند که هر کسی روز عاشورا دیگری رو بزنه. یزیدیه.در روز عاشورا عده ای یزید وار با گاز اشک آور٬ باتوم و قدرت دستگیری٬ بر مردم بدون سلاح حمله کردند تا در روز عاشورا نشان بدهند که واقعا فقط اسم اسلام رو یدک می کشند و اسلام وسیله ای شده برای ماندگاری آنها در قدرت. 

محرم امسال حجت رو بر همه تموم کرد٬ دیگه همه باید تکلیف شون رو با خودشون مشخص کنند یا حسینی٬ یا یزیدی. 

امام حسین حدود ۱۴۰۰ سال قبل برای اینکه زیر بار زور نره ٬ به خاطر آزادگی جنگید. چرا ما باید امروز برای امام حسین گریه کنیم که امام را نیازی به گریهء ما نیست که او آزادمرد بود و در راه عقیده جان داد. 

به هرحال اونها که دارند به طور جدی به اسباب « زر و زور و تزویر» خدمت می کنند باید فکری به حال خود بکنند تا آیندهء این دنیا و البته آخرت خود را از دست ندهند. 

چگونه است مردمی که٬ در برابر نیروهای(  مجهز به وسایل حفاظتی و مسلح به گاز اشک آور و اسلحه٬باتوم ٬ چوب و چماق و قدرت بازداشت و... ) تنها سلاح شان سنگ است و جرمی ندارند جز حق خواهی که برای این حق خواهی بهترین روز را انتخاب کرده اند (که صاحب این روز خود منادی حق طلبی است)٬ متهم به حرمت شکنی می شوند ولی آنانی که در روز عاشورا به زن و مرد و پیر و جوان٬ وحشیانه حمله می کنند را پاسداران ارزش ها می نامند. 

شما٬آقای حیاتی و دیگر مجریان صدا و سیما٬ نمی دانید آنچه می گوئید دروغ است یا آگاهانه دروغ ها را می خوانید. فکری به حال آینده و آخرت خود بنمائید لطفآ!!

مردمی که خود را عزادار حسین می خوانید٬ پس از این همه سال نفهمیدید که باید از حسین چیزی بیاموزید٬ شما از عاشورا و حسین چه فهمیدید؟ در حالیکه در خیابان مجاور محل عزاداری شما برادر و خواهر تان را می زنند٬ شما برای حسینی که آزاده زیسته است زنجیر می زنید و وای وای حسین می گوئید٬ فکری به حال اعتقادات خود کنید لطفآ!! 

و درنهایت؛ با درد و از سوز دل و به خاطر مردم٬ اسلام و ایران می گویم:

پایان دیکتاتوری را اعلام کنید لطفآ! تا اتفاقی که به نظر در آینده ای نه چندان دور رخ خواهد داد ( که همانا حذف اصحاب زر و زور و تزویر است)٬ هر چه زودتر بیافتد تا ببینیم با این کشوری که سرنوشت محتومش « استبداد و هرج و مرج » شده است و با این همه ندانم کاری ها و هزینه هایی که شما بر مردم تحمیل کرده اید چه می توان کرد. تا شاید راهی را بیابیم. بیش از این بر خود و مردم هزینه و رنج تحمیل نکنید٬ که پایان شب سیه را جز سپیدی مفری نیست.  

که شمیم آزادی دارد به مشام می رسد٬ که این همه تلاش تان در محکوم کردن آنچه که فقط خود حرمت شکنی می خوانید نشان از ضعف٬ ترس و درماندگی تان دارد و خود می دانید که شما را چاره ای نیست مگر پیوستن به صف مردم که: « راه سبز شدن بر کسی بسته نیست»

امام حسین و...

امسال به نظر میاد که خیلی ها منتظرند تا زودتر ایام محرم فرا برسه و احتمالآ باید محرم پرشورتری رو از سال های قبل شاهد باشیم. اما یک سوال که خیلی وقتِ ذهن من رو مشغول کرده و اون هم اینکه چرا ما مسلمان ها در بسیاری از مواقع کارهایی رو انجام می دهیم که دقیقآ متضاد و مخالف با آن چیزی است که در قرآن و یا سنت پیامیر و ائمه(س) وجود داره. مثلا در حالیکه همه می دونیم حضرت علی درباره اینکه از پای یک زن یهودی خلخال درآوردند چی گفته، اما بسیاری از ما ها و حتی عالمان دینی هم درباره این همه فسادی که به دلایل مختلف در جامعه رخ می ده واکنش تاثیر گذاری انجام نمی دهند. ( مثلا در مورد تجاوزوحشیانه ای که در ماه قبل در قیامدشت اتفاق افتاد اعتراض خاص یا واکنش شدیدی صورت نگرفت و هیچ کس نپرسید که چگونه است که در کشوری که خود را حکومت اسلامی می نامد امکان رخ دادن چنین جنایت فجیعی آن هم در کنارخیابان وبه نوعی در ملا عام وجود دارد، حال جنایت های پنهان بماند). اما به طور خاص درباره امام حسین و محرم چه میشه گفت:

ما امام حسین را نماد آزادگی، آزادی خواهی و جوانمردی می دانیم و قرن هاست بر حسینی می گرییم که معتقدیم پست ترین انسان ها، او را که شریفترین بود به مسلخ بردند و ناجوانمردانه و بی رحمانه به شهادت رساندند. اما پرسش و تعجب من همان جمله ای است که دکتر شریعتی عزیز فرمده اند" در عجبم از مردمی که خود تحت ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزاد زیست" ، آری تعجب من اینجاست که چطور می شود جمعی قرن ها برای شهادت انسانی آزاده بر سر بکوبند و ناله و شیون کنند اما خود در همین قرون در کشوری زندگی کنند که بیش از هر چیز با حاکم مستبد و دیکتاتور و علی اغلب هوسران و جاه طلب و.. آن شناخته می شود. چرا اینگونه است؟ چرا این سوگواری برای حسین آزادمرد، رهایی خود سوگواران را از استبداد سبب نشد؟ اینجاست که باید به یاد فرموده امام علی افتاد که: دورانی می رسد که اسلام به شکل پوستین وارونه در می آید. واقعآ از خود نپرسیدیم که حال که ادعا می کنیم دین ما بهترین و کامل ترین است و حتی بسیاری از مفاهیمی که بشر به آن افتخار می کند یا بر گرفته از مفاهیم اسلامی است و یا در اسلام به آن تاکید شده است، پس چگونه است که امروزه غم بارترین سرنوشت در جهان از آن مسلمانان است؟

به نظر من مشکل را باید در تفسیر و برداشت خود از دین جستجو کنیم، ببینید حضرت علی به دادگاه می رود و با اینکه حاکم است اما چون شاهد ندارد نمی تواند سخن خود را اثبات نماید و حتی وقتی قاضی او را محترمانه تر خطاب می کند به قاضی اعتراض می کند ویا محبتی که نسبت به ابن ملجم داشت را که بارها شنیده ایم، انصافآ به غیر از وی در این چندین قرن، ازمیان آنانی که به نام اسلام حکومت کرده اند چند نمونهِ    اینگونه ای را سراغ داریم؟ چرا چنین رفتاری در همگان نهادینه نشده است؟

در مورد حادثه کربلا نیز باید گفت، ما اصل موضوع و فلسفه قیام عاشورا را فراموش کرده ایم و فقط به ظواهر آن پرداختیم که اصلآ معلوم نیست بسیاری از آنها واقعیت داشته باشد یا نه!!

اگر به جای اینکه قرن ها بر امام حسین گریه کردیم و می کنیم فقط هین یک جمله، فقط همین یک جملهِ " اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید"  را به گونه ای عملی راهنمایمان قرار می دادیم امروز وضع مان بسیار بهتر از چیزی بود که الان هستیم. آنان که واقعا به امام حسین علاقه و اعتقاد دارند برداشت شان از عاشورا متفاوت از برداشتی است که عمومیت دارد، این گروه ضمن حفظ شعائر مربوط به محرم و عاشورا، در مورد این حادثه تفکر و تدبر می کنند، چرایی رخ دادن این قیام رو می کاوند، تحلیل می کنند چرا فردی همانند امام حسین چنین کاری رو انجام می دهد، طرفداران واقعی امام حسین همانند دکتر شریعتی معتقدند "که حسین بیش از آب تشنه لبیک بود و افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشان مان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی بیان کردند" این گروه با توجه به بازخوانی برخی از رویدادهای حادثه کربلا، قائل به این هستند که هدف وسیله را توجیه نمی کند، برای این گروه حفظ اخلاق و جوانمردی در هر حالتی ضروری است. این گروه از امام حسین آموخته اند که حتی از مهربانی و محبت کردن به دشمنان شان نیز دریغ نکنند( که حسین از آب دادن به دشمنانش که او را در آینده ای نزدیک خواهند کشت نیز دریغ نکرد)، اینان از امام حسین آموخته اند که اگر دین نداشتند لااقل آزادمرد باشند، و در نهایت آموخته اند که آنجا که باید برای اعتقادت تمام هستی ات را بدهی درنگ جایز نیست و آموخته اند که...

ناگفته پیداست که چنین تفسیری از عاشورا که در سطرهای بالا اشاره شد تفکر غالبِ قرن های بعد از امام حسین نبوده است. بلکه حتی می توان گفت که به نوعی یزیدیان به نام حاکم اسلامی بر مردم مسلمانی حکومت کرده اند که فقط این مردم را با ذکر مصائب و ظواهر حوادث کربلا سرگرم کرده اند و در عوض آن، منافع و حضور همیشگی خود در قدرت را به ضررکج فهمیدن دین تضمین نموده اند. به نظر اگر قوه تعقل و تفکر آدمی به کار افتد دیگر نمی توان وی را به آسانی فریب داد و این چیزی است که بیش از هر گروه باید در متدین ها اتفاق بیافتد.

امام حسین شهید شد و یزید نیز مرد، آنچه که مهم است فهم این مطلب است که چرا در نظرامام حسین، مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است و چرا بسیاری از ما ترجیح می دهیم با ذلت زندگی کنیم و دم بر نیاوریم( نه اینکه بمیریم، بلکه حتی کوچک ترین اعتراضی نیز نکنیم و یا بدتر اصلآ متوجه نشویم که در ذلتی سخت و کسالت بار روزگار می گذرانیم).

به بهانه غدیر

حتمآ این سوال خیلی هاست که چرا ایران یک کشور عقب مانده و یا حداقل در حال توسعه است!! بعضی ها دلیلش رو در عقاید مذهبی می دونند. اما من و البته خیلی ها اینطور فکر نمی کنیم. من میگم دینی که از طرف خدا اومده و خدا هم هر سوره از کتابش رو( به غیر از یکی) با یادآوری صفت بخشنده و مهربان بودن خودش شروع کرده؛ نمی تونه عامل عقب ماندگی ما باشه ولی یه چیز مسلم است اگر این دین تحریف بشه و یا بخشی از آنچه که جزو ضروریات دین نیست به جای ضروریات دینی بشینه؛ این دین می تونه عامل عقب ماندگی جامعه و مردم بشه و البته تامین و تضمین کننده منافع خیلی ها. 

مسلمآ این موضوع خیلی پیچیده است و نمیشه در چند خط منظور اصلی رو روسوند. اما شاید تفسیری که ما از عید غدیر داریم شاهد مثالی باشه برای حرف های بالا و البته نمونه ای از فراوان جابجایی های‌‌ اهم با مهم و حتی غیر مهم. 

به نظر من فارغ از اینکه در غدیر خم چه اتفاقی افتاد و بعد از رحلت پیامبر چی پیش اومد ما باید به این نکته توجه کنیم  که حادثه غدیر فقط یک اتفاق نیست برای اینکه ما هر سال در این ایام به تعریف و تمجید حضرت علی بپردازیم و یا به سید ها تبریک بگیم. بلکه میشه تفسیرهای مختلفی از این حادثه داشت و اون ها رو پر رنگ کرد: مثلآ ما میتونیم اینطور تفسیر کنیم که با توجه به خصایلی که حضرت علی داشتند ازجمله: عدالت؛ ساده زیستی؛مردم مداری؛ شجاعت و... غدیر اتفاق افتاد تا به بشر بگه که هر حاکمی باید  برای حکمرانی از این ویژگی ها برخوردار باشه؛ خاصه اگر حکومت اسلامی باشه. و ما همیشه حاکمان و مسولان ریز و درشت رو با این ملاک که در عمل تا چه حد به حضرت امیر نزدیک هستند بسنجیم. و چقدر خوبه همهء اون هایی که داعیه مسلمانی دارند حداقل یکبار نامه حضرت امیر رو به مالک اشتر می خوندند و در اون تدبر می کردند. تا به راحتی بازیچه قرار نگیرند.چرا که اگر مسلمانان عقاید دینی خودشون رو با تدبر؛تفکر و تحقیق می پذیرفتند امروز وضع جهان اسلام به این اسفناکی نبود. 

لازمه بگم که: این یک متن بسیار مفصل نیست بلکه یک نوشته خودمانیه که حتی خودمم می دونم که باید در مورد هر بخشش بیشتر بنویسم. اما نوشته ای بود به بهانه عید غدیر. عید مبارک

عید

ایران امسال، اسماعیل راه حق زیاد داشت.

جشن پیروزی در آزمون حق خواهی و حق طلبی و عید قربان

بر ایرانیان شجاع و سبز مبارک باد.

                                

یک با یک برابر نیست!!

                                                                                          

معلم پای تخته داد می‌زد

صورتش از خشم گلگون بودو دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود.
ولی آخر کلاسی‌ها
لواشک بین خود تقسیم می‌کردند؛وان یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می‌زد.

برای اینکه بیخود های و هو می‌کرد و با آن شور بی‌پایان،
تساوی‌های جبری را نشان می داد.

با خطی ناخوانا بر روی تخته‌ای کز ظلمتی تاریکغمگین بود،
تساوی را چنین بنوشت:

«یک با یک برابر است...»

از میانِ جمع شاگردان یکی بر خاست،همشه یک نفر باید بپاخیزد؛
به آرامی سخن سر داد:

تساوی اشتباهی فاحش و محض است!

نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند.

و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟

سکوت مدهشی بود و سوالی سخت

معلم خشمگین فریاد زد: آری برابر بود...

و او با پوزخندی گفت:اگر یک فرد انسان واحد یک بود،
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود،
آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود،آنکه صورت نقره‌گون، چون قرص مه می‌داشت بالا بود؟
و آن سیه‌چرده که می‌نالید پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود،
این تساوی زیر و رو می‌شد.

حال می‌پرسم:یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟

یا چه کس دیوار چین‌ها را بنا می کرد؟

یک اگر با یک برابر بود،پس که پشتش زیر بار فقر خم می گشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟

یک اگر با یک برابر بود،
پس چه کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟                               

معلم ناله‌آسا گفت:

بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:             

    

         «یک با یک برابر نیست...»
  

شعر از:خسرو گلسرخی

۱۳ آبان سبز

مثل اینکه نمیشه 13 آبان رو تهران باشم،پس گفتم حداقل یه مطلبی در این مورد بنویسم تا شاید سهمی در این حرکت جنبش سبز داشته باشم. بی تردید این حضور و اعلام وجود ها اگر نه در کوتاه مدت، که در بلند مدت نتایج خوبی رو نه تنها برای جنبش سبز که برای ایران به ارمغان خواهد آورد، به شرطی که بتونیم عاقل، منطقی، صبورانه و زیرکانه رفتار کنیم. شاید مهمترین موضوع اینکه، با حداقل هزینه ها این حرکات انجام بگیره، در واقع، حالا که نمیشه اون هایی رو که در زندان هستند رو، آزاد کرد پس باید طوری رفتار کنیم که به تعدادشون افزوده نشه. جنبش سبز در این مدت نشون داد که از قدرت خلاقیت و ابتکار بالایی بر خورداره که نمودش رو در شعارها می تونیم ببینیم، پس بهتره از دادن شعارهایی که بهانه به دست انسان هایی که مترصد فرصت هستند تا برخوردی خشن رو داشته باشند ندیم، ضمن اینکه باید حواسمون باشه که تاریخ ما نشون داده که مشکلات این کشور با تغییر حکومت حل نمیشه و تنها اتفاقی که در این میان می افته جابجایی حاکمان ِ و چون تقریبا همگی تحت تاثیر یک نوع فرهنگ هستیم که برخی خصلت های نامناسب رو به ما منتقل کرده و بسیاری هم تلاشی برای یک تحول فرهنگی انجام نمیدن، حاکمان جدید هم، از عهده اصلاح امور بر نمیان و در نهایت یا به فکر ماندگاری خودشون در قدرت می افتند با هر هزینه ای که به مردم تحمیل یشه، یا اسیر ساختارها میشند و عملا ادامه دهنده راه پیشینیان و البته متاسفانه عده ای هم ابلهانه و متوهمانه فکر می کنند تنها اون ها هستند که ناجی ملتند و پر پیداست که چه بر سر مردم نمیارن!. بنابراین فکر کنم با من هم عقیده باشید که مشکل ما با تغییر نام از جمهوری اسلامی به جمهوری ایرانی حل نمیشه، بلکه ما باید علت رو در جاهای دیگه ای جستجو کنیم و به این بیاندیشیم که چرا بعد از این همه مدت هنوز قانونگرایی، نه در میان حاکمان، که در میان جامعه نیز نهادینه نشده و به هزاران چراهای دیگه بیاندیشیم. پس باید یکبار و برای همیشه یک ساختار رو بپذیریم و سعی در مبارزه درون نظام داشته باشیم با تمام موانعی که بر سر راه ما وجود داره، چون مطمئنآ نتایجش بیشتر و بهتر از تلاش برای تغییر رژیم است. و اینجاست که سخنان مهندس موسوی در خصوص تشکیل شبکه های اجتماعی و زندگی کردن راه سبز امید و پرهیز از رفتارهای خشن به کارمون میاد.بهر حال امیدوارم 13 آبان هم، مانند روز قدس برای جنبش سبز ماندنی بشه با حداقل هزینه ها و عظمت و  بزرگی سبزها یکبار دیگه به رخ کشونده بشه انشالله. بی تردید دست خدا هم، با کسانی است که در برابر ظلم، ستم، فریب و استفاده ابزاری از دین قیام می کنند و باور دارند که حق گرفتنی است.یا علی  

                                                           

                                                  

زنان شجاع ایران

برای دختران سبز و بی باک سرزمینم که شجاعت و غیرتشون حیرت و تحسین همه رو بر انگیخته، به خصوص در حوادث اخیر که ایستادگی اون ها در برابر انسان هایی که به هیچ اصول انسانی و اسلامی پایبند نبودند فوق العاده بود. 

نگو میترسه از ترکش  

نگومیسوزه رو دریا  

دلش دریای آتیشه  

تو چی میدونی از لیلا؟                                                              

بره کنج کدوم خونه  

کجا رو داره برگرده  

نگو این کار یک زن نیست  

که این زن وارث درده  

اگه لیلا نمی جنگید  

بگو این خونه چی میشد  

بگو این خاک اجدادی تو نقشه مال کی میشد                

شبی که قلب لیلا سوخت  

دل آئینه ها خون شد  

همین مجنون که می بینی از اینجا تازه مجنون شد  

تو میگی نسل ما امروز تو این خونه چی می دید   

اگه دنیا نمی ترسید، اگه لیلا نمی جنگید .  

                                      

 

 

                                           

 این شعر رو علی لهراسبی خونده (من نام شاعرش رو نمیدونم) البته ما می تونیم به جای لیلا نام" ندا، ترانه و.." رو بگذاریم.

گناه سکوت

مردی را در ورودی شهر به گاری بسته بودند تا بار بکشد و سربازی بود که هر از گاهی او را به شلاق می‌زد. این منظره‌ای بود که صبح، هنگام ورود به شهر سقراط ثانی و شاگردانش با آن روبرو شدند. سقراط ثانی از شاگردانش قول گرفت که کنار بایستند و دم فرو بندند و هیچ نگویند. سقراط ثانی جلو رفت و پرسید که چرا با او چنین می‌کند. سرباز جواب داد که آن مرد حاکم پیشین شهر است که بر مردمان ظلم بسیار روا داشته است. و حال محکوم است که به سان حیوان بار مردم را بکشد و بر او شلاق بزنند. سقراط ثانی پیراهن از تن بکند و از سرباز خواست تا او را هم به گاری ببندند و با او به مانند محکوم رفتار کند. با سقراط ثانی به اصرار خودش چنین کرد. ضربات تازیانه که بر بدنش فرود می‌آمد قطرات خونش با عرق بدنش مخلوط می‌شد و از بدنش خونابه جاری می‌شد و زخم‌ها را می‌سوزاند. سقراط ثانی دم نمی‌زد و مانند محکوم بار می‌کشید و شلاق می‌خورد. گاهی هم بدنش طاقت از کف می‌داد و از هوش می‌رفت. نگهبان با پاشیدن سطلی آب، او را دوباره برای کار به هوش می‌آورد. در پایان روز که محکوم را به زندان می‌بردند، سقراط ثانی را از گاری باز کردند. شاگردانش به بالین خسته و خون‌آلودش آمدند و پرسیدند که این چه کار بود که کردی؟ او جواب داد که سال پیش به این شهر آمده و روزی را در آن سپری کرده‌ام. در آن زمان که این ظالم حکم می‌راند. من شاهد ظلم او بودم و بر آن سکوت کردم. پس من هم به اندازه‌ی یک روز خود را در ستم‌کاری مرد شریک می‌دانستم و مستوجب چنین مجازاتی بودم

     منبع مطلب رو نمیدونم